میدانی، گاهی حس میکنم انسان تشکیل شده از دو حس کاملا متضاد؛ خوشحالی و غم، امید و یأس، ثبات و آوارگی، هدفمندی و بیهدفی، با انگیزه بودن و بیانگیزه بودن، برنده بودن و بازنده بودن و... روزهایی هست که تو کاملا شادی، امیدوار، با ثبات، هدفمند، باانگیزه و برنده و روزهایی هم غمگینی، مأیوس، آواره، بیهدف، بیانگیزه و بازنده..
روزهای هست اما که بین این دو حال در نوسانی؛ لحظهای شادی لحظهای غمگین، لحظای قرار داری لحظهای بیقراری، لحظهای هدف داری لحظهای بیهدفی، لحظهای باانگیزهای لحظهای بیانگیزه، لحظهای برندهای لحظهای بازنده.
این نوسان تو را از پای در میآورد. این بلاتکلیفی جوری در وجودت سکنی میگزیند تو گویی سالهاست همزاد تو بوده و قصد رقتن ندارد.
مرد میخواهد از زیر یوغ این حالِ نا به سامان، بیرون رستن، مرد میخواهد که بتواند نیمۀ پرِ لیوانِ خالی را ببیند و بتواند دوباره بلند شود، مرد میخواهد این دوامآورندگی. خودنویس...
ادامه مطلبما را در سایت خودنویس دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : esareaala4 بازدید : 18 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 4:03